تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی دو یمن شمالی و جنوبی در سیاست خارجی ایران هیچگاه تعریف مشخصی نداشتند زیرا دو یمن جایگاه قابل قبولی در منطقه و جهان نداشتند.
نگاه دولتمردان ایران به یمن جنوبی تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی نگاهی توام با نگرانی بود زیرا یمن جنوبی در بلوک کشورهای اتحاد جماهیر شوروی سابق قرار داشت.
تسلط یمن جنوبی بر تنگه استراتژیک باب المندب و امکان حضور نظامی شوروی در دریای سرخ و دریای عمان و مختل شدن حرکت کشتی های نظامی و تجاری غرب در این دو دریا، بخشی از دغدغه های ایران بود.
به همین دلیل در دوران حاکمیت رژیم شاه، ایران به نیابت از آمریکا و غرب بخشی از نیروهای نظامی خود را برای دفاع از پادشاهی عمان در ظفار مستقر کرده بود.
هر چند حضور نیروهای ایران در پادشاهی عمان نارضایتی برخی کشورهای بلوک شرق را به همراه داشت اما رژیم شاه تلاش داشت تا از سوی آمریکا وغرب از نفوذ شوروی در باب المندب و خلیج فارس جلو گیری کند.
در گیری های خونینی میان نیروهای ارتش سابق ایران و کمونیست های ظفار که از سوی یمن جنوبی حمایت و پشتیبانی می شدند، صورت گرفت که این درگیری ها برای ارتش رژیم شاه هزینه های انسانی و مالی زیادی به همراه داشت.
یمن جنوبی که در سال 1968 با خروج نیروهای انگلیس، استقلال خود را کسب کرد در حوزه عربی به مصر دوران جمال عبدالناصر و در حوزه بین المللی جزئی از بلوک اتحاد جماهیر شوروی قرارداشت.
لذا رهبران یمن جنوبی سابق و جمال عبدالناصر رئیس جمهوری وقت مصر با همکاری شوروی سابق در تقویت جنبش آزادیبخش خلق ظفار یک نقش محوری ایفا کردند.
این جنبش در سال 1962 با هدف تجزیه ظفار و سرنگونی رژیم سلطنتی عمان تشکیل شد و فعالیت چریکی خود را با تسلط بر ارتفاعات ظفار آغاز کرد.
حضور نیروهای ایران در پادشاهی عمان عملا از سال 1972 آغاز شد و تا سال 1975 که نیروهای جنبش آزادیبخش خلق ظفار بکلی شکست خوردند ادامه یافت.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی و آغاز جنگ تحمیلی، یمن شمالی به رهبری علی عبدالله صالح در کنار کشورهای حوزه خلیج فارس و یمن جنوبی به رهبری علی ناصر محمد در کنار ایران قرار گرفتند.
روابط ایران با یمن جنوبی گسترده بود در حالی که روابط با یمن شمالی تحت تاثیر موضع گیری های شورای همکاری خلیج فارس قرار داشت.
علی عبدالله صالح دیکتاتور سابق یمن که کمک های مالی فراوانی از کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس دریافت می کرد از رژیم صدام در جنگ تحمیلی پشتیبانی می کرد.
علی عبدالله صالح انتظارداشت که یمن در یک فرایند زمانی مشخصی به عضویت شورای همکاری خلیج فارس درآید اما این کشورها به دلیل پائین بودن سطح درآمد سرانه یمن از پذیرش این کشور به عضویت شورای همکاری خلیج فارس خودداری کردند.
پس از پایان جنگ تحمیلی و ادغام دو یمن شمالی و جنوبی که در سال 1990 صورت گرفت روابط ایران و یمن جدید همچنان تحت تاثیر سیاست های عربستان و شورای همکاری خلیج فارس قرار داشت.
علی عبدالله صالح بشدت به عربستان وابسته بود و لذا سیاست های داخلی و خارجی خود را با رژیم آل سعود هماهنگ می کرد.
حملات مکرر ارتش یمن به مراکز حوثی ها در صعده، لحج، تعز، عمران و صنعا که به شهادت هزاران نفر از حوثی ها منجر شد به دستور عربستان صورت گرفت.
تلقی رژیم آل سعود این است که چون حوثی ها به مذهب تشیع گرایش دارند لذا نفوذ حوثی ها در مناطق شمالی یمن به مفهوم نفوذ ایران است.
از سال 2004 تا سال 2010 دو ارتش عربستان و یمن 6 حمله زمینی و هوائی علیه حوثی های یمن سازماندهی کردند و حتی در چند مورد نیز از سلاح شیمیائی استفاده کردند.
این وضعیت اکنون نیز ادامه دارد و عربستان پس از پیروزی های اخیر حوثی ها تلاش می کند تا با کمک کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس، شورای امنیت سازمان ملل را به صدور قطعنامه ای که حوثی ها را به عنوان یک گروه تروریستی بشناسد، مجبور کند.
..............
حسن هانی زاده